حر بن يزيد رياحي
مذهبی
صراط 110
نگارش در تاريخ شنبه 11 آبان 1392برچسب:حر بن يزيد رياحي, توسط اسماعیل بامری

حر بن يزيد رياحي

حرّ توبه کرد، يعني به رهبري يزيد و يزيديان پشت پا زد، و امامت حضرت حسين و پدر و جدّش (عليهم السلام) را پذيرفت، با اين که يقين داشت دست برداشتن از يزيد و روي آوردن به حضرت حسين (عليه السلام)که انقلابي کامل و جامع در حيات او بود، به قيمت کشته شدنش تمام مي شود.

او توبه کرد و در کاروان نور قرار گرفت و مدال اولياء اللهي و اصفياء اللهي و احباء اللهي را به سينه جان گرفت، و جزء انصار دين و انصار رسول اللّه و اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا و امام مجتبي و حضرت سيد الشهداء (عليهم السلام)شد.

بر ما واجب است اگر در گذشته عمر آلوده بوديم همانند حرّ از رهبري هوا و هوس و شهوات و اميال و بت بي جان و جاندار دست برداريم، و به رهبري امام معصوم گردن نهيم تا به سعادت دنيا و آخرت و آزادي از خزي دنيا و عذاب آخرت برسيم.

حرّ با اين که از فرماندهان لشگر يزيد بود و اجير بني اميه، ولي در برخورد با حضرت حسين (عليه السلام) در دو مرحله ادب نشان داد، و همين ادب که بارقه الهي است، براي او زمينه ساز توبه و انابه و جبران گذشته و روشني آينده تا ابد شد.

اوّل، امام به وقت ظهر به مؤذّن خود ـ حجّاج بن مسروق ـ فرمود: اذان بگو. امام به حرّ فرمود: آيا نمازت را به همراه ياران خود خواهي خواند؟ حرّ گفت: نه، بلکه نماز را با تو مي خوانم.

به هر حال با هزار گونه ملاحظات و حيثيّات مبارزه، بايد خود و هزار نفر را به اين گونه تواضع رهبري نمايد.

اين ادب بارقه اي است از توفيق و منشأ توفيق نيز خواهد شد، چيرگي بر نفس، توانايي هاي تازه به تازه به او خواهد داد، و به اندازه اي او را نيرومند مي دارد که هنگامي که در بحران انقلاب است و سي هزار برابر قوّه خود را بر ما فوق خود مي بيند، توانا باشد حيثيّت خود را نبازد، و به توانايي اراده، پيروز و چيره بر قواي خارج، و ثقل و فشار آن ها گردد.

گويي در وجود حرّ دو حوزه قوه ـ يکي از قدرت ادب و ديگر از توانايي ـ، فراهم است که هر يک جامع جهان خود، و هر يک به تنهايي صاحب خود را مجتمع و خداوندگار آن جهان مي کند، و از اجتماع مجموع، محيطي قهّار و زورمند به نظر مي آيد.

دوّم، امام (عليه السلام)، پس از نماز عصر رو به جانب مردم کرد و فرمود:

«اي مردم! شما اگر خدا ترس باشيد و حقّ را براي خداوند حقّ بشناسيد خدا از شما بهتر خشنود خواهد بود. ما که اهل بيت محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) هستيم به ولايت اين امر اولي مي باشيم تا مردم ديگر، که ادّعا مي کنند آنچه را حقّ ندارند، و در ميان شما به گناه و به ظلم و تعدّي رفتار مي کنند، اما اگر حاضر نيستيد جز به کراهت و بي ميلي از ما و به جهالت حقّ ما و رأيتان اکنون غير از آن است که فرستادگان شما به من رساندند و نامه ها و مراسلات شما براي من آمد، اينک منصرف مي شوم و از پيش شما برمي گردم».

حرّ مسئله مراسلات و نامه ها را منکر شد و گفت:

به خدا قسم ما نمي دانيم اين مراسلات که ذکر مي کني چيست؟

حسين فرمود:

«اي عقبه بن سمعان! آن خورجين را که نامه ها و مراسلاتشان ميان آن است بيرون آر».

او رفت و خورجين را بيرون آورد، مملوّ از نامه ها بود، همه را در مقابلشان ريخت.

حرّ عرض کرد:

ما از آن ها نيستيم که مراسله به تو نوشته اند، ما امر داريم که همين که تو را ملاقات کرديم از تو مفارقت نکنيم تا تو را به کوفه برده بر عبيد اللّه وارد کنيم.

امام فرمود:

«مرگ به تو از اين آرزو نزديک تر است».

و بعد از آن رو به يارانش فرمود: و امر کرد سوار شويد. آن ها سوار شدند و منتظر ماندند تا زنها نيز سوار شوند. فرمود: برگردانيد. رفتند که برگردند. سپاه حرّ جلو آمد و مانع از بازگشتن آنان به سوي مکّه يا مدينه شد.

امام به حرّ فرمود:

«مادرت به عزايت بنشيند چه مي خواهي؟»

حرّ گفت:

هان، به خدا اگر ديگري از عرب اين کلمه را به من مي گفت، من واگذار نمي کردم و مادرش را به شيون و فرزند مردگي نام مي بردم. و حتماً پاسخ او را مي دادم هرچه باداباد و لکن به خدا من حقّ ندارم که مادر تو را ذکر کنم مگر به نيکوترين وجه که مقدور باشد.

در هر صورت حرّ با مانع شدن از حرکت امام، آن حضرت را به محاصره ارتش بني اميّه انداخت. او در روز عاشورا با اندکي تأمّل به خود آمد و بر زشتي کار واقف شد و عزم بر ترک فرماندهي و سروري و مال و منال و حکومت و زن و بچه و همه هستي خود جزم کرد و به خود گفت: به خدا قسم چيزي را بر مينوي بهشت اختيار نمي کنم و برنمي گزينم اگرچه قطعه قطعه شوم، اگرچه سوخته شوم.

سيّد بن طاوس مي گويد: بسان آن کس که روي به وادي ايمن برود مي رفت و مي ناليد و مي باليد.

در حالي که قصدش رسيدن به حسين بود دست بر سر گذاشت و به ناله گفت: بار خدايا! به سوي تو انابه دارم، دست توبه بر سرم گذار که من دل اولياي تو و اولاد دختر پيامبرت را آزردم.

همينکه نزديک شد بر حسين (عليه السلام) سلام کرد و گفت:

خدا مرا فدايت کند، اي پسر رسول خدا! من آن همراهت هستم که تو را حبس کرده، از مراجعتت مانع شدم، در راه پا به پاي تو آمدم تا خود را به پناهگاهي نرساني و بعد به تو سخت گرفتم تا پياده ات کردم و در اين مکان هم تو را دچار مضيقه کردم، اما به حقّ خدايي که جز او خدايي نيست گمان نمي کردم که اين مردم سخن و پيشنهادهاي تو را قبول نکنند و کار را با مثل تويي به اين پايه برسانند...

اکنون براستي آمده ام ولي توبه کار و فداکار، تا پيش رويت بميرم، اکنون برنامه مرا توبه مي بينيد؟

امام فرمود:

«آري، خداوند توبه پذير است، توبه ات را قبول مي کند و تو را مورد عفو و آمرزش قرار مي دهد. تو همان حرّي چنان که مادرت نامت نهاده تو حرّي در دنيا و آخرت». (1) .

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:

«حرّ به فرزندش بکير اشاره کرد که در پي من باش.امام فرمود: کيست؟ عرض کرد: فرزندم. فرمود: خدا از من به شما جزاي خير بدهد. آنگاه حرّ به فرزندش فرمان حمله داد و گفت: بر اينان که جرثومه نفاقند و قاتل ذريّه پيامبر حمله کن «بارک اللّه فيک» که من نيز در پي توام».

پسر رشيدش پس از آن که دست و پاي امام را بوسيد با امام و پدر وداع کرد و به دشمن حمله برد.

پدر، خدا را شکر کرد و از پسر هم سپاسگذاري نمود، که خداوند توفيقشان داد از گروه ستمکاران جدا شدند.

پسر، حمله شديدي کرد و تعدادي را به خاک انداخت، سپس به پدر مراجعه کرد و طلب آب نمود. پدر گفت: صبر و شکيبايي پيشه کن، برگرد به لشگرگاه. بازگشت تا به شرف شهادت رسيد. حرّ به کشته او نظر انداخت و گفت: خدا را حمد که بر تو منّت نهاد شهيد پيش روي امام خود شدي و در کوي شهيدان آرميدي. (2) .

اين است آن درسي که تمام مردم بايد از اين پدر و پسر بگيرند. اين است پند و موعظه اي که براي تمام جهانيان عملا بيان شده است.

خود را با ياران حضرت حسين (عليه السلام) همراه و همسو و همراز کنيم، تا به خير دنيا و آخرت برسم، که جدا زيستن از اين چهره هاي آسماني، غير خزي دنيا و عذاب آخرت براي انسان باقي نمي گذارد.

در اين مرحله از نوشتار چه نيکوست که نمونه اي چند از آن عرشيان فرش نشين، و ملکوتيان به صورت انسان، و غرق شدگان در درياي عشق حضرت جانان، معرّفي شوند.

لازم است قبل از تماشاي چهره معنوي آن فداکاران بي بديل، و جانبازان بي نظير، و آراستگان به تمام حسنات، و به دور از همه سيّئات به آياتي چند از سوره مبارکه صف که اصول و اساس حيات آنان را تشکيل مي داد و مزدي که حضرت دوست در برابر عمل به آن اصول وعده داده، اشاره کنيم.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَي تِجَارَة تُنجِيکُم مِنْ عَذَاب أَلِيم - تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بَأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَيْرٌ لَکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ (3) .

اي اهل ايمان! آيا شما را به تجارتي راهنمايي کنم که شما را از عذابي دردناک نجات مي دهد؟ - به خدا و پيامبرش ايمان آوريد، و با اموال و جان هايتان در راه خدا جهاد کنيد؛ اين (ايمان و جهاد) اگر (به منافع فراگير و هميشگي آن) معرفت و آگاهي داشتيد، براي شما (از هر چيزي) بهتر است.

از ايمان به خدا و رسول الهي، و جهاد با مال و جان در راه خدا تعبير به تجارت شده؛ زيرا در اين تجارت بهره و سود است، آن هم بهره و سود ابدي و منفعت جاويد و هميشگي.

سود اين تجارت در دنيا حيات طيّبه و در آخرت جنّات نعيم است.

سود اين تجارت اصلاح عقيده و عمل و اخلاق در دنيا و خشنودي و رضاي حقّ در آخرت است. اين تجارتي است که وجود مقدّس حضرت حقّ به آن دلالت فرموده، و اصول آن را از باب رحمت و لطف در اختيار عباد و بندگان قرار داده است.

ايمان، يعني باور داشتن خدا و رسول، آن باور داشتني که قيچي هيچ حادثه اي نتواند بين انسان و خدا و رسولش جدايي بيندازد.

ايمان، يعني نفي بت هوا، و در هم شکستن بت وجود طاغوت، و خلاصه تحقّق مفهوم لا اله الا اللّه در تمام شؤون حيات.

جهاد با مال و جان، يعني مال و ثروت و جان و روان را سخاوتمندانه در راه خدا در طبق اخلاص گذاشتن، و با قدرت مال و جان، از حقّ و حقيقت دفاع کردن.

اين چهار واقعيت يعني يقين داشتن به حقّ و رسول حقّ و جهاد با مال و جهاد با جان، که معلول انصاف و بصيرت و کرامت و تواضع و خاکساري و روشن بيني است، در ياران حضرت سيد الشهداء (عليه السلام)جلوه کامل و جامع داشت.

امام و يارانش در ايمان و جهاد سرآمد مردم عالم و اسوه همه جهانيانند.

امام و اصحابش در ميدان امتحان و آزمايش ايمان و جهاد عالي ترين نمره قبولي از حضرت ذو الجلال گرفتند و در تمام برنامه هايي که بر اساس قرآن داشتند سرافراز و پيروز شدند.

 

در نبرد حقّ و باطل سرفراز آمد حسين 

عاقبت بر ظلمت شب چيره شد نور سحر

 

کاخ ايمان از شهامت هاي او شد استوار 

نخل دين از جانفشاني هاي او شد بارور

 

مرد ميدان شجاعت آن که در مردانگي 

سينه سازد پيش تيغ و تير نامردان سپر

 

قامت مردانگي افراشت سبط مصطفي 

تا بياموزد فداکاري به افراد بشر

 

فرق بين حقّ و باطل بين که بعد از قرن ها 

جلوه حقّ مانده جاويدان و باطل بي اثر

 

آستانش کعبه حاجات ارباب يقين 

بارگاهش قبله گاه مردم صاحب نظر

 

خواست تا خاموش سازد نور يزدان را يزيد 

کاخ بيدادش ز باد فتنه شد زير و زبر

 

گفت: من آزاد مردم يادگار حيدرم 

ميوه بستان زهرا زاده خير البشر

 

مظهر ناموس و غيرت آيت مردانگي 

کي شوم تسليم حکم غاصب بيدادگر

 

گر کند پيکان زهر آلود قلبم را نشان 

گر بسوزد تشنه کامي تشنه کامان را جگر

 

من نه آن باشم که آرم پيش دشمن سر فرود 

کي ز جان بازي بود آزاد مردان را حذر

 

عزّت و مردانگي را ياد گيريد از حسين 

تا چو جان گيريد در بر شاهد فتح و ظفر

 

خاک خوشبويش روان راخرّمي بخشد«رسا» 

خرّم آن روزي که خاکش راچو جان گيرم ببر

 

آري، اگر چشم بصيرت مردم باز باشد هم چون هفتاد و دو نفر کربلا شاهد ايمان و جهاد را به آغوش جان مي گيرند، و همان راهي را در زندگي طي مي کنند که آنان با يک جهان شور و نشاط و عشق و محبّت طي کردند.

به دنبال تحقق ايمان و جهاد است که حضرت حقّ وعده مي دهد:

يَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَيُدْخِلْکُمْ جَنَّات تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ وَمَسَاکِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْن ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ - وَأُخْرَي تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ (4) .

تا گناهتان را بيامرزد، و شما را در بهشت هايي که از زير (درختان) آن نهرها جاري است و خانه هاي پاکيزه در بهشت هاي جاويدان درآورد؛ اين است کاميابي بزرگ. - و نعمت هاي ديگري که آن را دوست داريد (و به شما عطا مي کند) ياري و پيروزي نزديک از سوي خداست. و مؤمنان را مژده ده.

آري، آن چهره هاي جاودانه و هميشه زنده، با ايمان و جهاد همه جانبه به فوز عظيمي که حضرت حقّ در آيات سوره مبارکه صف وعده داده رسيدند و ميلياردها نفر در بستر تاريخ در پيشگاه خود آرزومند رسيدن به آن درجه اختصاصي شدند، چنان که در جملات آخر زيارت وارث مي خوانند:

يا لَيْتَنا کُنّا مَعَکُمْ فَنَفُوزَ فَوْزاً عَظيماً

 

 (1) عنصر شجاعت: 3 / 56.

(2) جوهر الثّمين: تأليف حسين بن علي بغدادي به سال 1019 هجري.

(3) صف (61): 10 ـ 11.

(4) صف (61): 12 ـ 13.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: